زیبای دوست داشتنی ولی کردنی

0 views
0%

زیبای دوست داشتنی ولی کردنی

کرد و ادامه دادیم توجه که بهش کردم دیدم عجب بی افی میشه واسه زنم یه پسر 29 ساله قد بلند با بدن سبزه عضلانی با کیر واقعا بزرگ خلاصه سانس تموم شد اومدیم بیرون ازش پرسیدم اهل کجایی گفت کیش گفتم اینجا چیکارداری گف دانشجوی ترم اخرم 2 ماه دیگه درسم تموم بشه میرم خلاصه باهاش گرم گرفتم گفتم باید امشب بیای شام خونه ما از اون انکار از من اصرار بلخره راضی شد به زنم شراره پیام دادم که یه کیر برات جور کردم سریع زنگ زد گف نوید چی میگی تو شهر خودمون گفتم اره گف کی گفتم یکی از دوستام گف دیونه شدی ابروریزی میشه گفتم نگران نباش دانشجوه اهل کیشه 2 ماه دیگه میره گف حالا چطوری هس گفتم کیر کلفتا هیکلی گف کیرشو از کجا دیدی گفتم استخر یه جون گفتو گف کی گفتم همین الان میام شام یه جیغ کوچیک کشید گف بای قط کرد.
سکس همسر حشری من با پسر دانشجو
كس ترو تازه و اوپن

زیبای دوست داشتنی ولی کردنی

ادامه…
گفت آدمی مثل تو دیونه ندیدم من خیلی ها پیله ام شدن اما با چارتا كلفت كه بارشون كردم رفتن پی كارشون اما تو واقعا دیونه ای گفتم من چیزی رو كه بخوام بدست میارم تو رو هم میخوام گفت پس بیای خواستگاریم گفتم فكر نكنم زنم به این راحتی اجازه بده چشما سبز سیرش آدمو مدهوش میكرد نمیشد خیلی بهشون نگاه كرد اما نمیشد هم ازشون دل كند گفتم چیه دنبالتن ؟ گفت نه بیوه ام و تكه بزرگی از پتزاشو بلعید تازه یه دختر كوچولو هم دارم. گفتم حتما كس میگه نشست تو ماشینو و گفت خوب شامتو با من خوردی حالا منو ببر دم خونمون  سکس ایرانی بعدشم به سلامت از شامت هم ممنونم با سرعت به آدرسی كه گفته بود رفتم و خیلی خونسرد در حالیكه كیرم كه با شنیدن بیوه و تصور یه كس ترو تازه و اوپن تمام قد زیر شلوار خودنمائی میكرد دم خونش واستادم خیلی خونسرد پیاده شد و گفتم آره معرفت كه نداری مارو خونت دعوت كنی خوب میرم گفت آره كه بیای خونم و به آرزوت برسی و بری. پوزخندی زدم و تو همین حین در باز شد و یه دختر كوچولو و خیلی ناز اومد بیرون كپی كوچك شده خود پری بود مثل یه عروسك خیلی خوشگل و ناز چشاش برق میزد یه عروسك بزرگ برداشتم و رفتم سمتش.
همه دخترایی که من میخام بکنم
گفتم سلام خانم خوشگله چقد تو ماهی عروسك رو گرفت و گفت مال منه گفتم اره عزیز اومد جلو و یه ماچ گنده از لپم كرد بچه ماه و شیرینی بود پری ریموت رو گرفت و درهارو قفل كرد و گفت بریم تو؟ گفتم نه نمیدونم چرا بغض گلومو گرفته بود با سرعت سوار ماشین شدم و كندم سمت خونه تو راه بی اختیار اشكهام از چشمام سر خورد بهش احتیاج داشتم و یادم نمیومد آخرین بار كی گریه كرده بودم.

این کس پاره کردن داره

کیرم خوابید
گفت چرا نیومدی تو من داشتم بهت اعتماد میكردم گفتم نه تو خونه نمیام گفت خوب پس پاشو بیا خبرت با این بچه برو یك كم بگردونش شاید دیونگیت رفع بشه و نشوندمش تو بغلم دستای تپل و ظریفشو گذاشته بود روی رل ماشین و هماهنگ با موزیكی كه پخش میشد برای خودش شعر میخوند ترانه برام دست میزد و شادی كودكانه اش منو بیشتر تهییج میكرد وقتی افتادیم تو جاده طرقبه پری داشت چرت میزد ترانه گفت یواش داد بزنیم كه مامان بیدار نشه؟ با تعجب گفت اسم اصلیش ملودیه ما به فارسی اسم ترانه رو براش انتخاب كردیم پری گفت ما مهاجرین یوگسلاوی هستیم ماها در ایران متولد شدیم پدر این بچه یكی از فامیلهای اندك ما در ایران بود كه مهاجرت رو به خانواده اش ترجیح داد و مارو گذاشت و رفت اما من موندم
ادامه دارد …

From:
Date: March 17, 2020