آب کیر از سوراخ زنم میریخت بیرون زیاد و با کمک ازدستش

0 views
0%

آب کیر از سوراخ زنم میریخت بیرون

دیدم بیشتر با ماشینش بود ولی اون روز پیاده بود سوارش کردم که برسونمش تو راه ازش تشکر کردم گفتم به خانومم اسپانیا خیلی خوش گذشته ممنون ازتون اونم گفت نه بابا مثله خواهرمه منم خندیدم گفتم فقط خواهر که دنیا گیر داد محمد منظورت چیه منم پیچوندمش بعد گفتم دنیا عکسارو جایی نزاری گفتش تو مگه دیدی گفتم اره خوب گفت وایییی من لباس زیر داشتم گفتم تو مثله خواهرمی که اونم خندید گفتش یه چندتا عکس هستش که من ندیدم نشونم داد دیدم تو یکی از عکسا خانومم تو بغله یه مرده لبه دریا دراز کشیده مرده دستشو گذاشته رو سینش گفتم دنیا این مرده کیه گفتش اونم توریست بود مثله ما گفتم الناز یعنی خانومم چه راحته اونم گفت فکر بد نکن اتفاقی شد منم گیر دادم تعریف کنه اونم گفت نه چیزی نبوده منم دیگه بی خیال شدم ولی کلی فکرمو مشغول کرده بود اون عکسه به خانومم هیچی نگفتم تا یه روز رفتم دنبال دنیا گفتم میشه چند دقیقه حرف بزنیم اونم اوکی داد رفتیم تو یه کافی شاپ بهش گفتم راستش همش فکر می کنم یه اتفاقی افتاده تو اسپانیا تو نمی خوای بگی دنیا هم گفت خوب از الناز بپرس منم گفتم الناز میگه همه
آب کمر از سوراخش می‌ریخت رو میز
کار گر‌ها جوون بودند و محکم تر میکردن ولی‌ کنترل نداشتن و آبشون روریختن همون تو آذر رو یه لحظه ولش کردن و آب کمر از سوراخش می‌ریخت رو میز مراد گفت نگا با بیت المال چی‌ کار کرد؟

آب کیر از سوراخ زنم میریخت بیرون

باید تنبیه بشه این دختر کمر بندش و از شلوارش کشید بیرون آذر روچرخوندن شکمش رو میز بود و کون سفیدش رو به مراد دستشو گرفتن و مراد باکمر بند شروع کرد به زدن کون آذر خطای کمر بند رو رون و کون آذر قرمز شد و کم کم رنگ عوض کرد پرویز هم کمر بند و گرفت و ده بیست بار آذر رو زد آذ
مراد خوابید رو میز و به آذر گفت بره روش. آذر با ترس و از ترس کتک رفت روش، پاهاش رو باز کرد و نشست روی کیر اون آروم تا ته فرو کرد مراد دستای کلفتش رو انداخت دور کمر آذر و اونو محکم گرفت که نتونه تکون بخوره تازه فهمیدم چه خبره پرویز اومد پشتش می‌خواست از کون بذاره کارگرها اومدن تٔف کردن رو سوراخ عقب آذر پرویز هم سر کیر رو گذاشت اونجا هر کاری کرد سکس ایرانی نرفت تو یه کار گار‌ها از جیبش یه کرم دست و صورت در آورد و داد به پرویز و خالی‌ کرد رو سوراخ من هیچ وقت آذر رو از کون نکرده بودم. پرویز با فشار زیاد و با کمک ازدستش کرد تو آذر فقط آهی از درد کشید.
پرویز تا ته فشار داد و مراد محکم آذر رو تو بغلش داشت له‌ میکرد کارگار‌ها منتظر نوبت بودن و دقیقا تا آب اونا اومد همین کارو کردن. دوباره با کمر بند اونو زدن تا حدیکه کونش سیاه شد

داغی کیرشوازروشلوار حس می کردم

زنم و پاره فرستادن بره
آذر رو نیم ساعت بعد با تهدید به فیلم و چیزای دیگه فرستادن رفت خط های کمر بند خیلی‌ ناجور رو تنش مونده بود
رفتم پایین اونا دوربین رو برداشتن مراد فیلم رو گرفت گذاشت تو جیبش من آروم دنبالش میرفتم تا ببینم کجا میره با پرویز رفتن در پارکینگ آذر کنار ماشین گریه میکرد و دنبال کلیدش می‌گشت مراد رفت جلو طرف اون در ماشین خودش رو باز کرد و فیلم رو گذاشت تو داشبورد بعد سر آذر رو گرفت تو دستش و شروع کرد باهاش حرف زدن من تو تاریکی‌رفتم طرف ماشین مراد و در طرف مقابل رو باز کردم و فیلم رو برداشتم آروم دررفتم. صدای کشیده محکمی اومد
شب آذر فقط گریه میکرد نگفت چه بلایی سرش آوردن فقط می گفت با کمربند زدنش بهش دل‌ داری دادم ولی‌ چیزی بهش نگفتم. صبح فردا از مدیر کلّ وقت گرفتم و رفتم اونجا مراد و پرویز تو راهرو با هم بحث میکردن و معلوم بود دنبال فیلم بودن

کس زنم پاره شد ولی رییس شد
به مدیر کلّ گفتم نشست فیلم رو از اول تا آخر دید بی‌ شرف همون جا تلفن زد به حراست وزارت خونه و حرف زد. حکم اخراج اونا رو داد دستم و می‌خواست زنگ بزنه کلانتری که به خاطر آبروی زنم نذاشتم.آذر سر کار نیومده بود. مدیر بهش زنگ زد و گفت جریان رو از دوربین مخفی‌ دیده و آذر حالا رئیس جدید انبار شرکت هست
آذر خودشو رسوند اداره و همکارها میگفتن فقط تٔف کرد تو صورت رئیس حراست و انباردار کسی‌ هم نفهمید چرا اما شایعات به گوش همه رسید

From:
Date: March 19, 2020