شرموطة المطرية ابتسام تتناك بعنف عالسرير

0 views
0%

شرموطة المطرية ابتسام تتناك بعنف عالسرير

میکردم بهش گفتم چشماتو ببند بستو من لپشو بوس کردم پیش خودم میگفتم الانه که قاطی کنه دیدم هیچی نگفت انگار این صیغه کار خودش رو کرده بود و خیالش راحت شده بود خلاصه اون روز گذشت ما فرداش دوباره با هم قرار گذاشتیم این سری بهش گفتم من شرکت کلی کار دارم اگه میشه بیا اینجا از اینجا میریم بیرون اونم دیگه یه جورایی خیالش راحت شده بود اومد شرکت وقتی اومد و چادرش رو در اورد یه مانتوی تنگ پوشیده بود ینی بد تو کفش بودم یه چند دقیقه که نشست دیگه نتونستم تحمل کنم کارمو نیمه کاره ول کردم رفتم نشستم بقلش رو کاناپه بهش گفتم خانم خوشگلم چطو مطوری باهاش که صحبت میکردم یه خانمم میبستم در کونش اونم خوشش میومدو میخندید خلاصله دیگه نتونستم تحمل کنم بقلش کردم اولش مقاومت کرد گفت نه و این حرفا گفتم تو دیگه زن منی هیچی نگو بعد که بقلش کردم بوسیدمش رفتم سمت لباش لبای قلوه ایش داشت اتیشم میزد بنده خدا انگار تا حالا لب نگرفته بود از کسی ولی اتیش بدنش رو حس میکردم شهوت تو چشاش حلقه زده بود دیگه تحمل نکردم و دستم رو بردم

شرموطة المطرية ابتسام تتناك بعنف عالسرير

سمت سینه هاش شروع کردم مالیدن سینه هاش و خوردن لباش اروم اروم دکمه های مانتوشو وا کردم دارزش کردم رو کاناپه خودمم هم به پهلو یه خورده رفتم روش همینطور شروع کردم به مالیدن سینه هاش دستم رو از زیر تیشرتی که پوشیده بود کردم تو بدنش داغ بود بردم سمت سینه هاش بهش گفتم بلند شه تا بتونم مانتو و تیشرتش رو در بیارم داشتم دیوونه میشدم مخم هنگ کرده بود سکس ایرانی مانتوشو در اوردم تیشرتشم خودش در اورد بدن سفیدو سینهای گردش مستم کرد دستم رو برد زیر سوتینش که دیگه داشت از حال میرفت و اه و ناله میکرد نوک سینه هاشو با دستم میمالیدم و اون دیگه از حال رفته بود سوتینش رو در اوردم وااااااااای چه سینه های نازی شروع کردم
به خوردن لباش و گردنش بعد اومدم سراغ سینه هاش زبونم رو کشیدم رو نوک سینش داشت میمرد سرم رو گرفته بود فشار میداد رو سینه هاش نمیدونست چه کار داره میکنه منم شروع کردم به خوردن سینه هاش نوکشو با زبونم لیس میزدم و میمکیدم دیگه تحمل نکردم و بهش گفتم شلوارتو در بیار که یهو احساس کردم به خودش اومد و گفت نه دیگه بسه گفتم چی بسه تازه شروع شده دستم رو بردم سمت دکمه شلوارش و باز کردم و اروم کشیدم پایین ینی هیچی نشده داشت ابم میومد بدون اینکه کاری بکنم دستم رو بردم تو شرتش و گذاشتم رو

کسش که انگار یه بطری اب خالی کرده بودن روش کس تپل و ور قلمیدش کیرمو به حدی شق کرد که از دردش داشتم منفجر میشدم با خودم میگفتم الانه که کیرم از وسط نصف بشه خلاصله بهش گفتم برگرده که کونشو هم ببینمو لمسش کنم وقتی برگشت با دیدن کون سفید و قنبل کونش نا خوداگاه شروع کردم به خوردن کونش اصلا باور نمیکردم با همیچن کونی مواجه بشم کیرمو گذاشتم لای کونش و بهش اصرار کردم که اجازه بده از عقب بکنمش ولی عصبانی شد و نذاشت منم همینجوری لا پایی میکردمش بهش گفتم چند مین صبر کنه تا من برگردم رفتم از اشپزخونه شرکت روغن زیتون اوردم گذاشتم بقلم گفتم صبر کن یه خورده بمالم

From:
Date: March 17, 2020