مامانی بدکاره چه کونی به این آقا میده
طرف ما فاحشه زن خونه داره
اون طرف خیابون جواد قرتی یکی از دوستاشو دید. جواد هیچ کار و شغلی نداشت و تنها هنرش عیاشی و زن بازی بود. هیچ وقت نفهمیدن که خرج این کاراشو از کجا میاره. معلوم بود کیفش حسابی کوکه. بهش گفت که یه فاحشه خشگل پیدا کرده و داره میره خونش. ازش دعوت کرد که همراهیش کنه. بدش نمیومد بعد از این همه احساس بدبختی و فکر و خیال یکمی لذت ببره اما پولی نداشت که خرج یه فاحشه کنه. اینو به جواد گفت اما انگار شانس اون شب بالاخره بهش رو کرده بود. جواد گفت این یکی بی صاحبه و ارزون. نگران نباش من حسابت میکنم.
تصوری که از خانه ی یه فاحشه داست هر چیزی بود به غیر از چیزی که میدید. وسط حال دوتا بچه دفتراشونو پهن کرده بودن و داشتن مینوشتن. جواد رفت تو اتاق انگار قبلا هم اونجا رفته بود و میدونست واسه خالی کردن خودش کجا باید بره.
مثل خیلی از جنده ها
کارش تموم بشه و نوبت اون بشه موندن تو اون خونه واقعاً عذاب اور بود. .
وقتی جواد از اتاق بیرون اومد چنتا اسکناس گذاشت رو زمینو ازش خداحافظی کرد و بهش گفت پاشو برو رفیق پول تورو هم حساب کردم حواست باشه تیغت نزنه. معلوم بود به خاطر معامله خوبی که کرده بود حسابی کیفور بود. جوادم مثل خیلی از سکس ایرانی جنده بازها بود. از صبح تا شب همه کلاه سرشون میذاشتن و جیکشون در نمیومد اما به محض اینکه سراغ یه فاحشه میرفتن تمام زرنگیشونو جمع میکردن که پول کمتری بدن یا حتی اگه بتونن با مادر قهبه بازی پول ندن. بعدشم داستانشو به عنوان یه سند افتخار تا مدت ها تعریف کنند و نشون بدن که چقدر زرنگ هستند. از جاش پاشد و در اتاقو باز کرد. اتاق بدون هیچ وسیله اضافه ای بود و تنها یه تخت کهنه توش گذاشته بودن معلوم بود اون اتاق کاربرد دیگه ای تو اون خونه نداره.
حساب دستمالیم کرد ولی تو حسرت کیرش باقی موندم
فاحشه ای با کس خشک
سلام داد و احوالپرسی کرد اما جوابی نشنید. انگار که روبروش یه جنازه رو تخت دراز کشیده. البته واسه کاری که میخواست بکنه احتیاجی به صحبت کردن نبود. لباسشو در آورد و زن لخت و بغل کرد. گرمای مطبوعی به بدنش منتقل شد که خیالشو راحت کرد که با یه جنازه رو یه تخت نخوابیده. همون گرمای بدنش برای راست شدن کیرش کافی بود و احتیاج به حرکت دیگه ای نداشت. سعی کرد تا جایی که میتونه زودتر تو بدن زن عقب و جلو کنه تا کارش سریع تر تموم شه. خشکی کس زن واسش ازار دهنده بود اما واسه همچین ادمی این لذت هم غنیمت بود و سعی میکرد از تمام لحظاتش استفاده کنه. وقتی که ارضا شد سریع خودشو جم و جور کرد و از اتاق زد بیرون. حتی به پشت سرشم نگاه نمیکرد چون هنوز یکم ترس تو دلش بود که با یه جنازه خوابیده باشه. پاکت میوه هایی که دستش بود رو دید که بچه ها ریختن روش و دارن میوه های ته جعبه ای رو با چه لذتی میخورند. خواست چیزی بگه اما حرفشو خورد. بیشتر از این تحمل موندن تو فضای اون خونه رو نداشت.
وقتی از خونه بیرون اومد احساس کرد که دیگه سردش نیست و طی کردن راه تا رسیدن به خونش به راحت ترین کار دنیا تبدیل شده. فاحشه ای که باهاش خوابیده بود یه زن خونه دار بود.
blowjob,skinny,redhead,uniform,reality,all-natural,tiny-tits,small-tits,hairy-pussy,natural-tits